(( زیارت شهدا دعوت به یک میهمانی است ))
يادمان ياران دوکوهه از ابتداي سال 1392 توسط تعدادی از جوانان منطقه 18 تهران (مسجد حضرت صاحب الزمان"عج"- بلوار معلم) جهت نشر فرهنگ دفاع مقدس و محور مقاومت و همچنین شناخت و ترويج معارف عاشورايي در سيره شهداء بنيان نهاده شد و تا امروز به صورت منسجم و منظم با استعانت از درگاه فيض الهي و عنايات خاصه شهيدان والامقام به فعاليت پرداخته است.
فعاليت يادمان بصورت هفتگي در روزهاي جمعه (6 ماهه اول سال) از اذان مغرب و عشاء الي 22:30 و روزهاي پنج شنبه (6 ماهه دوم سال) از ساعت 14 الي اذان مغرب و عشاء در جوار مزار مطهر پنج شهيد گمنام دفاع مقدس واقع در منطقه 18 تهران بزرگراه شهيد آیت الله سعيدي - بلوار معلم - بوستان قائم برگزار ميگردد.
از اهم برنامه های يادمان ميتوان به : ايستگاه صلواتی - غبارروبی و عطر افشانی مزار شهدا - نماز جماعت - روایتگری - ختم کلام الله مجيد - پخش آواهای دفاع مقدس - اتاق اشک و نمايش فيلم مستند جنگ و اتاق اشک اشاره نمود.
فاخلع نعليک شما هم دعوتيد.
(( اینستاگرام : yaranedokoohe ))
(( رایانامه : [email protected] ))
---------------------------------------------------------
اگر بپرسی دوكوهه كجاست، چه جوابی بدهیم؟ بگوییم دوكوهه پادگانی است كه بسیجيها را در خود جای ميداد و بعد سكوت كنیم؟ پس كاش نميپرسیدی كه دوكوهه كجاست، چرا كه جواب گفتن به این سؤال بدین سادگيها ممكن نیست. كاش تو خود در دوكوهه زیسته بودی كه دیگر نیازی به این سؤال نبود. اگر آنچنان بود، شاید تو هم امروز با ما به دوكوهه ميآمدی؛ ماهها بعد از ختم جنگ، روز تحویل سال.
گفتهاند: شرف المكان بالمكین _ اعتبار مكانها به انسانهایی است كه در آنها زیستهاند _ و چه خوب گفتهاند. دوكوهه پادگانی است در نزدیكی اندیمشك كه سالهای سال با شهدا زیسته است، با بسیجيها، و همهی سر مطلب در همینجاست.
اگر شهدا نبودند و بسیجيها، آنچه ميماند پادگانی بود درندشت، با زمینهایی آسفالته، خشك و كم دار و درخت، ساختمانهایی معمولی، كوتاه و بلند، و تیركهایی كه بر آن پرچم نصب كردهاند. اما دوكوهه سالها با شهدا زیسته است، با بسیجيها، و از آنها روح گرفته است؛ روحی جاودانه. دوكوهه مغموم است، اما اشتباه نكنید! او جنگ را دوست ندارد، جمع باصفای بسیجيها را دوست دارد، جمع شهدا را؛ آرزومند آن عرصهای است كه در آن كرامات باطنی انسانها بروز ميیابند.
یك بار دیگر، سلام دوكوهه.
قطارها دیگر در كنار دوكوهه نميایستند و بسیجيها از آن بیرون نميریزند. قطارها دوكوهه را فراموش كردهاند و حتی برای سلامی هم نميایستند. بيرحمانه ميگذرند. اما شهدا انسی دارند با دوكوهه كه مپرس. با ذره ذرهی خاكش، با زمینش، با دیوارهایش، با ساختمانهایش، با همهی آنچه در چشم ما هیچ نميآید. ميگویی نه؟ از حوض روبهروی حسینیهی حاج همت باز پرس كه همهی شهدای دوكوهه با آب آن وضو ساختهاند. در حاشیهی اطراف حوض تابلوهایی هست كه به یاد شهدا روییدهاند. اما الفت شهدا با این حوض نه فكر كنی كه به سبب تابلوهاست! من چه بگویم؟ اینها سخنانی نیست كه بتوان گفت. تو خودت باید دریابی. واگرنه، دیگر چه جای سخن؟
جا دارد كه دوكوهه مزار عشاق باشد، زیارتگاه عشاقی كه از قافلهی شهدا جا ماندهاند.
ای دوكوهه، تو را با خدا چه عهدی بود كه از این كرامت برخوردار شدی و خاك زمین تو سجدهگاه یاران خمینی شد؟ و حال چه ميكنی، در فراق پیشانيهایشان كه سبب متصل ارض و سما بود، و آن نجواهای عاشقانه؟
دوكوهه، ميدانم كه چقدر دلتنگی. ميدانم كه دلت ميخواهد باز هم خود را به حبل دعای شهدا بیاویزی و با نمازشان تا عرش اعلی بالا روی. ميدانم كه چه ميكشی دوكوهه! عمر تو هزارها سال است و شاید هم میلیونها سال. اما از آن روز كه انسان بر این خاك زیسته است، آیا جز اصحاب عاشورایی سیدالشهدا كسی را ميشناسی كه بهتر از شهدای ما خدا را عبادت كرده باشد؟ تو چه كردهای كه سزاوار كرامتی اینهمه گشتهای كه سجدهگاه یاران خمینی باشی؟ چه پیوندی بوده است میان تو و كربلا؟ كدام رسول بر خاك تو زیسته است؟ تو كهف اعتكاف كدام عارف بودهای؟ اشك كدام عزادار حسین بر تو چكیده است؟ چه كردهای دوكوهه؟ با من سخن بگو...
حسینیهات نیز سكوت كرده است و دم بر نميآورد. ما كه ميدانیم: زمان، بستر جاری عشق است تا انسانها را در خود به خدا برساند و حقیقتِ تمامی آنچه در زمان حدوث ميیابد باقی است. پس، از حسینیهی حاج همت بخواه كه مهر سكوت از لب برگیرد و با ما سخن بگوید.
اینجا حرم راز است و نگهبانان حریم آن، شهدایند؛ شهدایی كه در آن نماز شب اقامه كردهاند و با خدا راز گفتهاند؛ شهدایی كه در حسینیه، چشم مكاشفه بر جهان غیب گشودهاند؛ شهدایی كه همسفران عرشی امام بودهاند و اكنون میزبان او هستند. عمق وجود من با این سكوت رازآمیز آشناست؛ سكوتی كه در باطن، هزارها فریاد دارد.
شهید همت ميگوید:
«برای اینكه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه، باید اخلاص داشته باشیم. و برای اینكه ما اخلاص داشته باشیم، سرمایه ميخواد كه از همه چیزمون بگذریم. و برای اینكه از همه چیزمون بگذریم، باید شبانهروز دلمون و وجودمون و همه چیزمون با خدا باشه. اینقدر پاك باشیم كه خدا كلاً ازمون راضی باشه. قدم بر ميداریم، برای رضای خدا. قلم بر ميداریم روی كاغذ، برای رضای خدا. حرف ميزنیم، برای رضای خدا. شعار ميدیم، برای رضای خدا. ميجنگیم، برای رضای خدا. همه چی، همه چی، همه چی خاص خدا باشه، كه اگر شد، پیروزی درش هست. چه بكُشیم چه كشته بشیم، اگه اینچنین بشیم پیروزیم و هیچ ناراحتی نداریم و شكست معنا نداره برای ما. چه بكشیم چه كشته بشیم پیروزیم اگه اینچنین باشیم، و خدا غضب خواهد كرد اگر خدای ناكرده، یك ذره و یك جو هوای نفس در فرماندهان ما، در فرمانده گردان و گروهان و دسته و یا خدای ناكرده در افراد بسیج ما پیدا بشه و ما حس كنیم كه امكانات مادی و این جنگافزارها و این آلات، اینها ميتونه كمك كنه به ما. نه عزیزان، نصرت دست خداست.»
هر كه ميخواهد ما را بشناسد داستان كربلا را بخواند، اگرچه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل كربلایی نباشد. چه بگوییم در جواب اینكه حسین كیست و كربلا كدام است؟ چه بگوییم در جواب اینكه چرا داستان كربلا كهنه نميشود؟
دوكوهه، خاك و آب و در و دیوارهایش، همهی وجودش با این حضور آنهمه انس داشته است كه اكنون، در این روزهای تنهایی، جایی مغمومتر از آن نميیابی. دوكوهه مغموم است و در انتظار قیامت. دلش برای شهدا تنگ شده است، برای بسیجيها. همین جا بود، از همینجا بود كه خون حیات یك بار دیگر در رگهای زمین و زمان ميدوید، همینجا بود كه عاشورا تكرار ميشد. اما این بار امام حسین غریب و تنها نبود؛ خمینی بود، یاران خمینی هم بودند. همینجا بود كه عاشورا تكرار ميشد، اما این بار دیگر امام حسین به شهادت نميرسید؛ بسیجيها بودند، فداییان امام، گردان گُردان، لشكر لشكر.
اینهمه مغموم مباش دوكوهه. امام رفت، اما راه او باقی است. دیر نیست آن روز كه روح تو عالم را تسخیر كند و نام تو و خاك تو و پرچمهایت مظهر عدالتخواهی شوند. دوكوهه، آیا دوست داری كه پادگان یاران امام مهدی نیز باشی؟ پس منتظر باش!
وصیت شهدا...برچسب : نویسنده : yaranedokoohe بازدید : 29