فدائیان اسلام

ساخت وبلاگ

 

شهید سید مجتبی هاشمی

تارخ شهادت  28 اردیبهشت 1364  تهران  ترور منافقین

مزار : بهشت زهرا(س)  قطعه: 24     ردیف: 76     شماره: 27

بخشي از ياد داشت هاي شهيد
....مي توان در حاليکه دشمن خاک ميهن اسلاميان را متجاوزانه مورد هجوم قرار داده و جولانگاه تانکها و نفرهاي خود قرار داده و سربازهاي بعثي کافر، خواهرانمان را مورد تجاوز قرار داده و به پير و جوان ما رحم نکرده و امت به پا خواسته را زير باران گلوله هاتيش به شهادت رسانيد و شهرهايمان را با خاک يکسان کرده و نزديک به سه ميليون ايراني را گرفتار نموده، دست از ستيز کشيد و به نبرد حق جويانه تا محو کامل آثار جنايات و تجاوز ادامه نداد. مگر مي شود به عنوان يک مسلمان متعهد به خود اجازه داد تا به سرزمينهاي اشغالي فلسطين عزيز، اسراييل غاصب همچنان بتازد و مردم محروم و آواره مسلمان فلسطين را هر روز قتل عام کند. هرگز نمي توانيم ساکت بشينيم در حاليکه آنها در خانه هاي خود اجازه نفس کشيدن را ندارند. آري، آنها محکوم بر مرگند زيرا مدافع ارزشهاي اسلامي اند. آنها براي خدا مي جنگند و همانا پيروزي از آن مسلمين است.
... از پدر و مادر عزيزم که عمرشان را صرف تربيت من نمودند، عاجزانه طلب مغفرت مي کنم و اميدوارم در مراسم شهادتم موجبات شادي امام امت و امت شهيد پرور را فراهم نمايند. حداقل قبل از آغاز انقلاب تا به امروز در راه اهداف مقدس جمهوري اسلامي از هيچ گونه کوشش فرو گذار نکرده ام. در آغاز انقلاب، در کردستان و از آغاز جنگ تحميلي با کفار بعثي متجاوز عراق، چهارده ماه تمام در آبادان و خرمشهر، تلاش نتيجه بخش در بيرون راندن عراقيها همراه فرزندان عزيز فداييان اسلام داشته ام.
اي جوانان، اي پسران و دختران عزيزم، اي نور ديدگانم، ما در سنگر جبهه حق عليه باطل پشت دشمنان را شکستيم و از براي آرامش شما چه شب ها که نخوابيديم. ما از شما دفاع کرديم. ما از ناموسمان دفاع کرديم. ما همچون ياران رسوال الله بوديم که به جنگ بدريون شتافتيم. مي دانيد که چه برادراني را از دست داده ايد، مي دانيد چه خواهراني را از دست داديد؟ مي دانم که مي دانيد غنچه هاي نشکفته اي را به زير تانک هاي بعثيون فرستاديم تا شما در آرامش بسر ببريد. تا هيچ ابر قدرتي نتواند نگاهي چپ به شما بکند.
من و تمام سربازان جان بر کف امام به فداي يک تار موي شما. بدانيد که تا ما در سنگر نبرد هستيم، هيچ نامردي نمي تواند از شما حتي يک قطره اشک بگيرد.
مي دانيد که تمام وجود من و تمام زندگي من و تمام آنچه که دارم، تمام و کمال به عشق شما به فرياد درآمده اند و هر چه بي رگي را از ديدگان شما به دور کشانيده اند.
دوستتان دارم، به شما عشق مي ورزم، غنچه هاي دلم را براي شما به گل تبديل مي کنم. يک لحظه اندوه شما تمام وجودم را مي کشد و اثري از من نمي گذارد. براي شما مادران شما، براي اسلام شما، براي جاوداني شما، اي فرزندانم نمي دانيد چه شبهايي که نخوابيدم و تحمل کردم. دردهاي من و زخم هاي درونم را، نمي دانم با کدامين واژه، با کدام جمله، آن همه عشقي را به شما دارم ابراز نمايم. در هيچ واژه اي نمي گنجد، در عشق شما به پرواز در مي آييم و در آسمان با تمام وجود شما را صدا مي زنيم.
آري، هر آنچه دارم فداي جوانان عزيزم. عزيزانم، واي جوانان وارسته وطن، من فقط به عشق شما و حفظ اسلام شما دردها و زخمهايم را تحمل مي کنم و طاقت مي آورم هر آنچه سختي است در اين عالم، دستان خسته و ناتوان پدرتان را با اطاعت از خداوند مهربان ياري بخشيد و مرحمي بر زخمهاي فرو رفته در پيکر جانم.
رهبر عزيزتان را ياري نماييد، گوش به فرمان او باشيد و خدا را فراموش نکنيد، نماز اول وقت را رها نکنيد.
وقت رها شدن روحم از زندان تنم بزودي فرا مي رسد و شما را به خدا مي سپارم و به سوي تمام هستيم پرواز مي کنم...

وصیت شهدا...
ما را در سایت وصیت شهدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yaranedokoohe بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 1 مرداد 1397 ساعت: 17:28