افطار با عطش
خرمشهر كه آزاد شد، تازه رسيده بوديم سر جاي اولمان. صدام توي خيلي از نقاط، تا پشت مرزهاي بينالمللي عقب رانده شده بود. عمليات رمضان طراحي شد براي تعقيب و تنبيه متجاوز.
امام استراتژي خودش را اعلام كرد: «راه قدس از كربلا ميگذرد». عدهاي از رزمندهها كه لبنان رفته بودند، برگشتند و آماده شدند براي رفتن به كربلا.
□
رزمندهها بايد در دشتي صاف و مسطح به موازات خط مرزي طلاييه، كوشك، پاسگاه زيد كه در تيرماه، دماي هوايش به 50 درجه ميرسيد، در شب بيست و يكم رمضان عمليات را شروع كنند.
□
شش كيلومتر پيشروي كرده بودند. به خاكريزي رسيدند كه طول آن به موازات مرز بينالمللي بود، اما پشت خاكريز هيچ مدافعي نبود. از خاكريز كه عبور كردند، با فاصلهاي كم به خاكريز ديگري رسيدند. حالا سمت چپ و راست آنها هم خاكريز بود، خاكريزهاي سه متري؛ خاكريزهايي كه با عكس هوايي مشخص شد به طول سه كيلومتر در سه كيلومتر به شكل مثلث پي در پي و در امتداد مرز، كنار هم قرار گرفتهاند كه داخل آن با خاكريزهاي كوچك و بزرگ، منظم و غير منظم مثلثي پر شده.
قمقمه بچهها خالي شده بود، وقت سحر بايد خودشان را براي روزه بيست و يكم آماده ميكردند. با بالا آمدن خورشيد، طاقت خيليها ديگر تمام شده بود. توپخانه دشمن از همه طرف آتش ميريخت و رزمنده ها هم توي خاكريزها گم شده بودند.
□
بعضي وقتها ديد كور ميشد، آنقدر كه بادهاي شديد، ماسهها را بر صورتها ميكوبيد، دهان روزه همه بچهها پر شده بود از رمل و ماسه.
□
آنقدر توي آن دشت تانك زياد بود كه هر گلوله تانك، سهم يك بسيجي تشنه ميشد. بچهها هم تانك و نفربر آنقدر زدند كه بعدها عمليات رمضان به «شكار تانك» معروف شد، اما...
□
گرما، عطش، بادهاي سوزان، ماسه و رملهاي معلق در آسمان، تجهيزات سنگين و كاليبرها و گلولههاي تانك دشمن امانشان را بريده بود.
خيلي خون از مجروحين رفته بود. عطش هم غالب شده بود و آنها گوشه كنار خاكريزها به زمين ميخوردند. حالا ديگر توي راه برگشت، رزمندهها با خستگي و عطش فراوان، با صورت كنار مجروحين به زمين ميخوردند و...
«فداي لب تشنهات يا اباعبدالله»
وصیت شهدا...برچسب : نویسنده : yaranedokoohe بازدید : 227